من هنوز همینجا مانده ام؛ زیر آوار!
اخبار جدید را نشنیده ای؟
امروز در حوالی سرزمین آرزوهایم زله آمد و خروار خروار سقف ریخت بر سر دلِ تنگی که آنجا منزل داشت
خسارات سیلِ دلتنگیهای قبلی اینقدر بود که ریشتر این حس عجیب تمام طبقات ساختمانم را با خاک یکسان کند
اما یادت که هست، این خستگی خستگی ناپذیر است!
میمانم، امداد و نجات هم نمیخواهم! فریادِ کمک روزه سکوتم را میشکند…
راستی یادم رفت نشانی ام را بگویم، فقط به تو میگویم:
اینجا باران می بارد…
من.ساده ۲۲ شهریور
درباره این سایت