حواست هست؟
من در این بحر عمیق مدتیست دست از شنا کشیده ام
نه که دستم به شنا نمیرود، نه!
زخم قلاب جا باز کرده و من هراسان از رهایی شده ام…
تو حواست نیست! من شکارت شده ام!
تو حواست نیست ولی کل کامم را زخم اگر چاک دهد، من نه آنم که دهان باز کنم
من به قلاب تو محتاجترم تا خود آب! بکشم در قایق
شاعری میگوید که ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد، در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد”…
شعرم آمد آخر… شیر اگر توبه کند آهو هراسان میشود، رقص نازک پای آهو در قمار عشق او بر شیر بود…
من.ساده 13شهریور92
درباره این سایت